پارت پنجاه و دوم :

می‌خواستم اگر نمی‌توانم مدرکی برای پلیس پیدا کنم‌. حداقل آن داروهای لعنتی را نخوردم.برای برداشتن قند و خرما از کابینت‌ها معطل کردم.با خروج فرشته لیوان را درون سینک خالی و دوباره درون آن چای ریختم.سینی را به قصد خروج از آشپزخانه بلند کردم که صدای فرشته برجا میخکوبم کرد:
_چرا لیوان خودتو ریختی؟
سینی در دستم به لرز افتاد .نگاهم را از چشمان ریز شده‌اش گرفتم.زبانم را روی لب‌های خ

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۴۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Sahar

    00

    فرشته مثل یه مادر واقعا سایه رو نصیحت میکنه و امیدوارم سایه هم به این نصیحتا گوش کنه😌برای من هنوز هویت فرشته و آریا خیلی مجهوله🤔یا اگه تو روند داستان گفته شده من متوجه نشدم🙈قلمت مانا نویسنده جون😍

    ۱۲ ماه پیش
  • فاطمه مهدیان | نویسنده رمان

    ❤️❤️😘😘

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.